کد مطلب:173346 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:154

پاسخ عباس به شمر
در نامه ای كه عبیدالله بن زیاد، به عمر بن سعد نوشته بود، تأكید داشت كه جنگ را هر چه زودتر به پایان برساند.

متن نامه این چنین است:

ای پسر سعد! من تو را برای شفاعت كردن و دفع پیكار، به سوی حسین نفرستادم، بنابراین اگر او و یارانش تسلیم شدند، ایشان را نزد من روانه كن، و در غیر این صورت تمامی آن ها را به قتل


برسان و دست و پای آنان را نیز از هم جدا كن!... [1] .

البته لازم به ذكر است كه شمر [2] در عصر تاسوعا چهار هزار سواره به كربلا رسید. به محض ورود او، دریافتند كه پیكار خونینی در پیش است، زیرا غوغا و شورش برپا شد، طبل و شیپورها به صدا درآمد و سپاه اردوی پسر سعد خوشحال شدند و صدای هلهله و قهقهه آنان، گویی بیابان را به لرزه درآورده بود.

شمر نامه ی پسر زیاد را تسلیم پسر سعد كرد. پسر سعد سخت ناراحت شد و گفت: ای خانه خراب! چه زشت پیغامی آوردی. من كوشش كردم شاید این واقعه به آرامش گراید، ولی تو نگذاشتی!

از طرفی وقتی كه شمر قصد داشت به كربلا بیاید، از پسر زیاد، امان نامه ای برای حضرت ابوالفضل و برادران مادری او گرفت. [3] .

هر چند این امان نامه، بیشتر جنبه ی سیاسی داشت، و قصد داشتند حضرت عباس علیه السلام را از نیروی امام حسین علیه السلام جدا كنند، چرا كه حضرت عباس علیه السلام در تمامی عرب، به شجاعت و دلاوری مشهور بود و اردوی دشمن از او سخت در هراس بودند.

شمر نزدیك خیمه ها آمد و فریاد زد:

كجا هستند عبدالله و جعفر و عباس و عثمان، پسران خواهر من؟!... [4] ای خواهر زاده های من! شما در امان هستید و خود را با برادرتان حسین به كشتن ندهید و از امیرالمؤمنین یزید، اطاعت كنید.

حضرت عباس علیه السلام فرمود:

دستت بریده باد! چه امان زشت و بدی برای ما آورده ای! ای دشمن خدا! آیا می گویی دست از یاری برادر خود، حسین، فرزند فاطمه، برداریم و اطاعت یزید و فرزندان لعینان را به عهده بگیریم؟!

راوی می گوید:

شمر، پس از شنیدن این كلام از فرزند امام، مانند خوك غضبناك، به سوی سپاه خود بازگشت.

امام حسین علیه السلام مشاهده فرمود كه موعظه و نصیحت در سپاه ابن زیاد اثر نكرد و در شروع جنگ بسیار عجله دارند.



[1] متن كامل اين نامه در كتاب هاي تاريخ طبري، ناسخ التواريخ، نفس المهموم و ارشاد مفيد آمده است.

[2] شمر يكي از خوارج بود كه در دشمني با خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم معروف بود و از جنايت كاراني بود كه در تاريخ كم تر مي توان مانند او را يافت.

[3] مادر حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام جناب ام البنين، از طايفه ي كلاب بود كه شمر هم از آن قبيله بود.

[4] أين بنو احتنا، اين العباس و اخوته. البته همان گونه كه ذكر شد مادر حضرت ابوالفضل عليه السلام و برادرانش از قبيله اي بودند كه شمر نيز از آن قبيله بود و در ميان عرب مرسوم است كه به دورترين فرزندان هم قبيله هم، خواهرزادگان مي گفتند، وگرنه، شمر دايي واقعي نبوده است.